دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 7440
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
از شکل ورودتان به سینما شروع کنیم؛ پیش از آغاز کار حرفه‌ای در سینما دوره بازیگری دیده بودید یا در کلاس‌های خاصی شرکت کرده بودید؟
در مؤسسه کارنامه در خدمت استادانی مثل آقای پرستویی دوره بازیگری دیده‌ام.

اولین کار شما به عنوان بازیگر با محمدحسین لطیفی بود. با ایشان از چه طریقی آشنا شدید؟
در یک سمینار سینمایی. چون در آن مقطع دوست داشتم بازیگری را تجربه کنم، اولین کارم را با ایشان شروع کردم. دو سال و نیم پس از آشنایی با آقای لطیفی، ایشان می‌خواستند مجموعه فرار بزرگ را بسازند و نقش کوچکی هم به من پیشنهاد کردند. این آشنایی‌ها مقدمه‌ای بود برای این‌که وارد سریال وفا بشوم. البته قبل از آن هم مدتی در خدمت آقایان امجد و رحمانیان تمرین تئاتر می‌کردم.

بعد از وفا در مجموعه تلویزیونی صاحبدلان بازی کردید و الان هم که در روز سوم بازیگر فیلمی از محمدحسین لطیفی هستید. دلیل این همکاری مستمر چیست؟
مسأله درک متقابل است. همکاری مستمر بازیگر و کارگردان یا یک گروه بازیگر، نویسنده و غیره اتفاقی معمولی است که در پشت صحنه ایجاد می‌شود. در تئاتر این همکاری بیش‌تر شکل می‌گیرد و منجر به تشکیل گروه‌های تئاتری می‌شود. در سینما هم می‌شود به این همکاری‌های گروهی مستمر رسید.

بین شما و لطیفی چه هماهنگی و اشتراکی بوده که به تداوم همکاری‌تان کمک کرده است؟
نوع بازی‌گرفتن ایشان را بسیار می‌پسندم. به شکل غیرمستقیم و با عنوان‌کردن مسائلی که بازیگر خودش هم متوجه نمی‌شود، بازیگردانی می‌کنند. من هم سعی می‌کنم این نکات را یاد بگیرم و شاگرد بدی برای ایشان نباشم.

در مجموعه صاحبدلان نقش متفاوتی را از نظر طبقه فرهنگی تجربه کردید.
خیلی دوست دارم به این سؤال جواب بدهم. بعد از موفقیت وفا عمده پیشنهادهای من نقش یک پسر رمانتیک و عاشق‌پیشه بود. برای آن نقش غیرمنصفانه نقد شدم، حتی در مجلات تخصصی‌تر که اهمیت حرف‌های‌شان برای من بیش‌تر است. آن نقدها اغلب به نکاتی اشاره داشت که فکر می‌کنم برازنده نبود، خصوصاً برای کسانی مثل من که در ابتدای راه هستند و دوست دارند کارشان منصفانه قضاوت شود. خیلی می‌شنیدم و می‌خواندم که پورسرخ در وفا خودش را بازی کرده است! برای همین وقتی نقش صاحبدلان پیشنهاد شد، خیی خوشحال شدم چون شخصیت شاهین حتی ده درصد هم با شخصیت خودم همخوانی نداشت و دیگر کسی نمی‌توانست بگوید دارد خودش را بازی می‌کند. با قبول این نقش می‌خواستم آن ذهنیت را بشکنم
.

حضور در کنار بازیگر معتبری مثل پرویز پرستویی چه نکته‌های آموزنده‌ای برای شما داشت؟
بزرگانی مثل پرستویی و شکیبایی، چهره‌های غیرقابل انکار سینمای ما هستند و نصیحت‌های ایشان در پشت و جلوی دوربین بسیار آموزنده و ارزشمند است.

شما از تلویزیون به سینما آمده‌اید. در حال حاضر در یک شرایط فرضی مشابه، پیشنهاد کار در تلویزیون را قبول می‌کنید یا سینما را؟
به تلویزیون احترام زیادی می‌گذارم و در شرایطی که برای کار کردن در این حرفه پیشنهادهای عجیب و غیرمعقولی وجود دارد، فکر می‌کنم عاقلانه‌ترین راه ورود من به دنیای بازیگری از طریق تلویزیون بود. اگر قرار باشد دوباره در تلویزیون کار کنم، دوست دارم با گروهی باشد که به کارشان احترام می‌گذارند و برایش وقت بیش‌تری صرف می‌کنند. کارهایی در حد و اندازه‌های صاحبدلان و وفا.

ویژگی مجموعه صاحبدلان چه بود که از کار در آن مجموعه این‌قدر راضی هستید؟
وسواسی که برای این پروژه وجود داشت، در عین فشردگی و محدودیت زمان، فرقی با کارهای سینمایی نداشت. یک گروه حرفه‌ای و فیلم‌نامه خوب و از همه مهم‌تر نقش متفاوت. مثلاً مطمئن هستم اگر کارگردان دیگری از باران کوثری برای کار در تلویزیون دعوت می‌کرد، قبول نمی‌کرد.

محبوبیت تلویزیون باعث می‌شود که پیشنهادهای سینمایی زیادی داشته باشید و دست‌تان برای انتخاب بازتر شده است. در این شرایط معیار شما برای این انتخاب‌ها چیست؟
بعد از وفا چند مورد بی‌تجربه‌گی کردم و این روند داشت مرا به سویی می‌برد که هر روز تعداد مصاحبه‌های من بیش‌تر می‌شد و همان قصه نقدهای تند که قبلاً توضیح دادم پیش آمد. فکر می‌کنم تفاوت بین بازیگرانی که در این مسیر می‌مانند و کسانی که از این حرفه می‌روند در همین دقت و وسواس است. اگر فقط به محبوبیت فعلی‌ام در تلویزیون دل‌خوش باشم، از مسیری که دارم دورنمای آن را می‌بینم جدا می‌شوم. باید بیش‌تر تمرکزم را روی پیشنهادهای سینمایی بگذارم و فکر می‌کنم الان به آن مقطع از حساسیت در انتخاب رسیده‌ام. فیلم‌نامه و کارگردان برای من مهم است، چون معتقدم کارگردان خوب از فیلم‌نامه بد هم می‌تواند فیلم متوسطی بسازد. همچنین بازیگران مقابل هم برایم مهم هستند.

با توجه به وسواسی که می‌گویید اخیراً پیدا کرده‌اید، چه ویژگی شاخصی در پسران آجری )مجید قاری‌زاده) و دو فیلم دیگری که در آن زمان بازی کردید، وجود داشت؟
در آن مقطع نیاز داشتم که حضور خودم را در سینما اعلام کنم، ضمن این‌که پسران آجری فیلم‌نامه خیلی خوبی هم داشت و بهترین پیشنهاد من تا آن زمان بود. بعد از آن مهمان (سعید اسدی) را با آقای فرح‌بخش کار کردم که کار با ایشان برایم تجربه خاصی بود. مصایب دوشیزه (مسعود اطیابی) هم یک کار معناگرا بود که خیلی از حضور در آن راضی بودم. الان هم که در روز سوم مجدداً با آقای لطیفی کار می‌کنم و لذت زیادی از آن می‌برم.

شهرت و محبوبیت یک‌باره بعد از سریال وفا چه تأثیری در زندگی عادی شما داشت؟
در این‌جا به یک جمله از آقای پرستویی استناد می‌کنم که می‌گویند «نه عینک آفتابی بزن که نشناسنت، نه عینک نزن که بشناسنت». وقتی عکسی از خودم را در مجلات می‌دیدم ناراحت می‌شدم، چون مسائل حاشیه‌ای برای من که این حرفه را دوست دارم باعث سوءتفاهم می‌شود. برای همین ارتباطم را با آقای پرستویی نزدیک‌تر کردم تا از حاشیه‌ها دور باشم. به همین دلیل بعد از صاحبدلان تعداد مصاحبه‌هایم بیش‌تر از چهار تا نیست و تمام آن‌ها هم با مجلات تخصصی بوده است. 
جنجال‌ها و حاشیه‌هایی که مجلات زرد برای‌تان درست می‌کنند چه‌طور کنار می‌آیید؟ با


جنجال‌های مجلاتِ به تعبیر من «عامه‌پسند» و به قول شما «زرد» جزء لاینفک جامعه ما هستند. من این مدت را با کم‌ترین حاشیه‌ای پشت سر گذاشتم، طوری که هیچ تیتر خانمان‌براندازی درباره من زده نشد! به سؤالاتی که درباره افراد خاص باشد و اسم داشته باشد، جواب نمی‌دهم. آن قدر مسیر پیش روی من دشوار است که دغدغه فعلی‌ام مطبوعات نیست. حتی اگر روی کاغذ اسم من در کنار بزرگان به عنوان بازیگر بیاید، باز هم باید مواظب انتخاب‌هایم باشم؛ این دغدغه فعلی من است.

به نظر شما وجود این جور نشریات برای شناخته‌شدن و محبوبیت بین عموم مردم لازم است؟
هر چیزی در حد معقول آن درست و به‌جا است. مثلاً در یک دوره‌ای صلاح دانستم در یک‌سری از مجلات مطرح شوم، اما حالا اوضاع فرق کرده است.

قضیه درگیری و حرف‌های شما درباره محمدرضا گلزار مدتی خوراک اصلی این مجله‌ها بود. این را از این جهت می‌پرسم که این موضوع روشن شود...
همان طور که گفتم به سؤالاتی که اسم شخص خاصی را می‌برند، جواب نمی‌دهم. به تمام بازیگران قبل و بعد از خودم احترام می‌گذارم و این قضایا و حرف‌هایی را که از قولم نوشتند، به‌کلی تکذیب می‌کنم
.

توقع شما از نشریات تخصصی سینمایی چیست؟
بازیگران حرفه‌ای هم گاهی محاسبه‌های اشتباه روی بعضی از نقش‌ها داشته‌اند و کار ناموفق از آب درآمده. از نشریات تخصصی انتظار دارم که هر جمله‌شان قوام‌یافته و شسته‌رفته باشد. ما بازیگران جوان انتظار داریم که اگر هم قرار است چوبی بخوریم، چوب معلم باشد. باید زیر بال و پَر جوان‌های مستعد را با نوشته‌های‌شان بگیرند، چون از جمع کثیر علاقه‌مندان و فارغ‌التحصیلان بازیگری تعداد خیلی خیلی محدودی می‌توانند وارد فضای کار حرفه‌ای شوند. نوشته‌ها باید طوری باشد که خستگی به تن بچه‌ها نماند.

چه چشم‌انداز و دورنمایی برای کار بازیگری‌تان در آینده دارید؟
دوست دارم وقتی به پشت سرم نگاه می‌کنم کاری نکرده باشم که از انجام‌شان پشیمان و شرمنده باش                                         منبع:مجله فیلم
دسته ها : مصاحبه(قدیمی)
پنج شنبه پنجم 10 1387
گزارشی از حضور حامد بهداد/پوریا پورسرخ و الناز شاکردوست در صحنه دادگستری فیلم ((دلخون))وقتی عکس های حامد بهداد را در فیلم دلخون دیدیم و همین طور وقتی شنیدیم نقش یک قاتل را بازی می کند. تصمیم گرفتیم به پشت صحنه فیلم برویم و گزارشی تهیه کنیم. از همان ابتدا با مسعود اطیابی (تهیه کننده)قرار گذاشتیم تا در صحنه ی پایانی این فیلم که در واقع آخرین سکانس بازی حامد بهداد هم بود. حضور داشته باشیم. این موضوع بسیار برایمان اهمیت داشت و برای همین وقتی دفعه اول به لوکیشن رفتیم و بازیگران اصلی حضور نداشتند به ناچار بازگشتیم.فیلم برداری سکانس آخر این فیلم باید در دادگاه ضبط می شد و چون گروه نتوانسته بودند برای این کار فضای دادگستری واقعی را به مدت طولانی در اختیار داشته باشند. مجبور شده بودند یکی از اتاق های مجتمع بهزیستی (لوکیشن کنونی)را گرفته و به شکل دادگاه بازسازی کنند.در واقع به این ترتیب طلسم سکانس دادگستری شکسته و ما در ساعت ۲ بعد از ظهر به گروه فیلم دلخون پیوستیم.*نازنین قنبری-مهدخت اکرامی----------------------------------------------------------------------------------------------کوچیکت ام حبیب جاناز راهرویی که پر از سیم/ چهار پایه و...است و حالت آشفته ای دارد عبور میکنیم و وارد اتاق(در واقع همان دادگاه) میشویم. به نظر می رسد گروه طراحی برای بازسازی این صحنه زحمت زیادی کشیده باشند. آنان تلاش کرده اند با چیدمان صندلی/میز قاضی و شهود فضا را به واقعیت نزدیک کنند...دو صندلی خالی پیدا میکنیم و پشت هنرورانی که در این صحنه حضور دارند می نشینیم.آن قدر ساکت همه چیز را زیر نظر می گیریم که گریمور فیلم ما را با هنروران اشتباه می گیرد و می گوید:<<برای گریم بیایید!>>ما هم می خندیم و می گوییم که خبرنگار هستیم. از بازیگران فقط حبیب دهقان نسب و افسانه ناصری گریم شده اند و با لباس سر تا پا مشکی در جایگاه مدعوین نشسته اند.در همین لحظه حامد بهداد با تیپی کاملا اسپرت می رسد. با شیطنت همیشگی خود بلند می گوید:((همگی سلام و عرض ادب)) و رو به حبیب دهقان نسب می گوید:<<کوچیکت ام حبیب جان!>>بعد به اتاق گریم می رود . ما هم که عکس های گریم متفاوت او را دیده بودیم برای کنجکاوی به اتاق گریم می رویم.الناز شاکر دوست روی میز داخل اتاق به حالت چهار زانو نشسته و با گریم و لباس صحنه.همان طور که با حامد بهداد صحبت می کند. فیلم نامه و دیالوگ هایش را هم می خواند.----------------------------------------------------------------------------------------بابک حمیدیان و بهداد بسیار صمیمی و گرم یکدیگر را بغل می کنند و مشغول صحبت می شوند........ بهداد به همسر بابک حمیدیان می گوید:((خانم کمتر می بینیم تان!))-----------------------------------------------------------------------------------------بهداد پشت دوربینجعبه شیرینی در سالن پخش می شود.افسانه ناصری از عوامل می خواهد به او هم تعارف کنند. با این که فضای داخل اتاق بسیار شلوغ شده/فیلم برداری شروع می شود. قرار است در این صحنه حبیب دهقان نسب. قصاص قاتل دخترش را از قاضی تقاضا کند. محمد رحمانی(کارگردان فیلم) هنگام فیلمبرداری در گوشه ای آرام وساکت ایستاده و با اشاره هنروران را هدایت می کند. گاهی گریم شان را تغییر می دهد و بالاخره پس از پایان بازی شان با گفتن عالی بود و ماشاا... آن ها را حمایت میکند.--------------------------------------------------------------------------------------------موبایل بهداد مرتب زنگ می خورد و او هم زمان در حال مدیریت چند کاراست. با بعضی تلفن ها به هیجان می آید و با بعضی دیگر/که انگار اخبار خوشی را به او نمی رساند. به شدت عصبی می شود. او مدام راهروی آن طبقه را می رود و می آید. به افراد حاضر در ان جا چیزی را گوشزد می کند و کاملا محیط را زیر نظر دارد.---------------------------------------------------------------------------------------------خداحافظی پایانی پورسرخ با گروهپوریا پورسرخ که قرار بود ساعت ۴ سر صحنه بیاید با دو ساعت تاخیر و به قول خودش برای صرف شام آخر پیدایش می شود! او با کت چرم و کوله پشتی قهوه ای رنگ اش خیلی پر سر و صدا می آید و در بدو ورود با ما احوالپرسی می کند. کنار حامد بهداد و الناز شاکردوست می رود و با هم صحبت می کنند. بعد از اتمام صحبت اش با آنها ما برای پرسیدن چند سوال به کنار او می رویم و علت عدم حضورش را در سکانس پایانی فیلم جویا می شویم. می گوید:(( اتفاقا قرار بود در ۲ سکانس بازی کنم- چون حضور من تفاوت چندانی ایجاد نمی کرد " خواهش کردم تا نباشم و تنها به خاطر این که شب آخر را در کنار گروه بگذرانم به اینجا آمدم.)) او درباره اولین تجربه خود با این کارگردان توضیح داد:<<من به مسافرت رفته بودم و پس از بازگشت کار به من پیشنهاد شد و فیلم نامه را خواندم. برای نقش دکتری که همسر یک وکیل و بسیار هم روشنفکر است. انتخاب شده بودم. ابتدا دلهره داشتم اما پس از صحبت با آقای اطیابی و رحمانی و همین طور مشورت با حامد بهداد و الناز شاکردوست آن را پذیرفتم. ضمن این که غیر از عوامل جلوی دوربین با افراد پشت صحنه مثل صدابردار(بابک اخوان)- فیلم بردار(حسن کریمی) گریمور و... قبلا کار کرده بودم و این موضوع استرس ام را از بین برد>>.--------------------------------------------------------------------------------------------------این خودشه...!در اتاق گریم که کتابخانه ای به اندازه در و دیوارها دور تا دورش را پوشانده . شلوغ است و هر چیزی که بخواهید در آن پیدا می شود. پوریا همراه با امیر عابدی و بابک حمیدیان مشغول صحبت راجع به مسائل کاری هستند و این طرف الناز شاکردوست با موبایل مشغول آدرس دادن به پشت خطی خود است. لحظاتی بعد میهمانان او که جمعیت کمی هم نیستند. از سر پرستار بیمارستانی برادرش (علی) آن جا بستری بوده ـ تا دیگر دوستان اش وارد می شوند که سکانس پایانی بازی او را از نزدیک مشاهده کنند. شاکردوست تک تک بازیگرانی که در اتاق هستند را به دوستان اش معرفی می کند و در مورد نحوه انتخاب لوکیشن حرف می زند و می گوید: <<از ظهر برای ضبط یک پلان آمده ایم که هنوز به اتمام نرسیده است.>> این بار صحنه حضورعماد(حامد بهداد) با <<خانم سیما دلارام>>(شاکردوست)گرفته می شود.بهداد روی صندلی نشسته و شاکردوست نیز کنار او. با این که کفش بهداد در دوربین معلوم نمی شود ولی با حساسیت زیاد می خواهد که آن را عوض کند و دمپایی بپوشد تا حس یک زندانی واقعی را داشته باشد. حسن کریمی(فیلم بردار) به او می گوید: ((پیراهن ات مناسب نیست!)) به همین دلیل تصمیم می گیرند او لباس دیگری بپوشد. به گزینه های مختلفی فکر می کنند تا این که شاکردوست پیشنهاد میدهد:<<بهتر نیست یک پیراهن مردانه بپوشی؟>> گروه پیراهن مردانه راه راهی می اورند و شاکردوست با دیدن آن می گوید:<<این خودشه!>> پورسرخ و حمیدیان کنار هم نشسته اند. البته حمیدیان کمی معذب نشسته چون صندلی اش خراب است! اما با این حال بازی حامد بهداد را با دقت دنبال می کند. بهداد در این پلان فقط بازی با نگاه اش دارد و آن قدر این صحنه را دیدنی و تاثیر گذار بازی می کند که حمیدیان از آن طرف اتاق خیلی آهسته رو به او می گوید:<<جونم!>> گرچه که ما شنیدیم ـ وقتی از اتاق خارج می شدیم از ابراز احساسات اش پرسیدیم و او گفت:<<من برای دوستان ام که آن قدر خوب بازی میکنند. بغض می کنم و خیلی دوست شان دارم>>.-------------------------------------------------------------------------------------------------((رضا عطاران)) یکی دیگر از میهمانانی است که بنا به دعوت تهیه کننده برای دیدن سکانس پایانی فیلم به جمع گروه پیوسته . عطاران با یک شلوار شش جیب و پولوور قرمز و کلاهی که تقریبا همیشه به سر دارد . به همه سلام می کند و در کنار سایرین حاضر در سالن می ایستد.---------------------------------------------------------------------------------------------------تماشاگر را میخکوب می کنم!به سراغ حامد بهداد می رویم و از او درباره نحوه حضورش در این فیلم می پرسیم...<<قبلا به من پیشنهاد بازی در این فیلم داده شده بود. وقتی سر فیلمبرداری شبانه روز بودم فیلمنامه بدستم رسید. از آن بدم نیامد ـبعد هم راجع به مسائل مالی صحبت کردیم که به توافق رسیدیم.>> او می گوید:<<در تمام فیلم هایی که بازی می کنم وسواس به خرج می دهم. ولی در این کار احساس مسئولیت بیشتری می کنم. در همه جا و همه ی سکانس ها سعی میکنم حضور داشته باشم. شاید بعضی ها بگویند حامد دخالت میکند! اما همه این ها به خاطر اهمیتی است که برای دلخون قائل ام.>> بهداد فقط از یک نفر تشکر می کند و فکر می کند که در یک لحظه بازی اش احتیاج به یک فوت کوزه گری داشته که به حبیب رضایی تلفن زده و از او برای بازی اش کمک خواسته است. برای ما که باور چنین کاری سخت بود. این نشان می دهد که بعد از این همه سال هنوز هم هنرپیشگی برایش عشق است و سعی می کند آن را با رفتار درست نگه دارد. او در این فیلم نقش مردی را ایفا می کند که با خیانت همسرش مواجه می شود و او را به قتل می رساند. او می گوید:<<این نقش برای من کاملا ملموس است. ضمن این که این کار را فقط به خاطر ذائقه مردم و مخاطب عام قبول کردم و لاغیر!>> بهداد معتقد است که دلخون به خاطر پورسرخ و شاکردوست تماشاگر را به سالن سینما می کشاند. اما او هم آن ها را در صندلی میخ کوب می کند. ساعت حوالی ۹ را نشان می دهد و جمعیت در راهرو پراکنده هستند... ما قصد رفتن می کنیم و با این که آقای اطیابی خیلی اصرار دارند شام خداحافظی را در کنار گروه باشیم. ار آن ها تشکر کرده و مجتمع را ترک می کنیم.-------------------------------------------------------------------------------------------------گریم راضی/ لباس ناراضیمهین نویدی(گریمور) در حالی که به گریم بهداد نظارت دارد از او تعریف می کند و می گوید:<<تو همیشه بهترین هستی!>> کنار چوب رختی لباس های اعضای گروه> امیر عابدی (عکاس فیلم) نشسته و عکس های فیلم را در لپ تاب اش به الناز شاکردوست نشان می دهد . او گاهی نظر می دهد و گاهی هم بهداد را صدا می کند تا عکس هایش را ببیند. گریم حامد تمام می شود و می خواهد لباس مناسب را انتخاب کند و از تی شرتی که به تن دارد ناراضی است. می گوید:<< با این تی شرت حسی که به نقش ام بخورد را ندارم.>> همراه یکی از اعضای گروه ـ چند تی شرت و بلوز را امتحان و خودش را جلو آینه نگاه می کند . در نهایت یک تی شرت مشکی که روی آن چاپ سفیدی است را می پوشد. پس از آن وارد اتاق دادگاه می شود و با مسوولین حوزه هنری که برای دیدن به پشت صحنه آمده اند. سلام می کند. در همین لحظه <<بابک حمیدیان>> به همراه همسر خود با یک جعبه شیرینی وارد میشوند . از حضور او بسیار تعجب می کنیم. البته بعدا متوجه می شویم برادر او <<سیامک حمیدیان>> از عوامل صحنه است و به دلیل شب آخر فیلمبرداری از بابک دعوت کرده تا به پشت صحنه بیاید...

 

دسته ها : دل خون
پنج شنبه پنجم 10 1387
X