دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 7434
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
گزارشی از حضور حامد بهداد/پوریا پورسرخ و الناز شاکردوست در صحنه دادگستری فیلم ((دلخون))وقتی عکس های حامد بهداد را در فیلم دلخون دیدیم و همین طور وقتی شنیدیم نقش یک قاتل را بازی می کند. تصمیم گرفتیم به پشت صحنه فیلم برویم و گزارشی تهیه کنیم. از همان ابتدا با مسعود اطیابی (تهیه کننده)قرار گذاشتیم تا در صحنه ی پایانی این فیلم که در واقع آخرین سکانس بازی حامد بهداد هم بود. حضور داشته باشیم. این موضوع بسیار برایمان اهمیت داشت و برای همین وقتی دفعه اول به لوکیشن رفتیم و بازیگران اصلی حضور نداشتند به ناچار بازگشتیم.فیلم برداری سکانس آخر این فیلم باید در دادگاه ضبط می شد و چون گروه نتوانسته بودند برای این کار فضای دادگستری واقعی را به مدت طولانی در اختیار داشته باشند. مجبور شده بودند یکی از اتاق های مجتمع بهزیستی (لوکیشن کنونی)را گرفته و به شکل دادگاه بازسازی کنند.در واقع به این ترتیب طلسم سکانس دادگستری شکسته و ما در ساعت ۲ بعد از ظهر به گروه فیلم دلخون پیوستیم.*نازنین قنبری-مهدخت اکرامی----------------------------------------------------------------------------------------------کوچیکت ام حبیب جاناز راهرویی که پر از سیم/ چهار پایه و...است و حالت آشفته ای دارد عبور میکنیم و وارد اتاق(در واقع همان دادگاه) میشویم. به نظر می رسد گروه طراحی برای بازسازی این صحنه زحمت زیادی کشیده باشند. آنان تلاش کرده اند با چیدمان صندلی/میز قاضی و شهود فضا را به واقعیت نزدیک کنند...دو صندلی خالی پیدا میکنیم و پشت هنرورانی که در این صحنه حضور دارند می نشینیم.آن قدر ساکت همه چیز را زیر نظر می گیریم که گریمور فیلم ما را با هنروران اشتباه می گیرد و می گوید:<<برای گریم بیایید!>>ما هم می خندیم و می گوییم که خبرنگار هستیم. از بازیگران فقط حبیب دهقان نسب و افسانه ناصری گریم شده اند و با لباس سر تا پا مشکی در جایگاه مدعوین نشسته اند.در همین لحظه حامد بهداد با تیپی کاملا اسپرت می رسد. با شیطنت همیشگی خود بلند می گوید:((همگی سلام و عرض ادب)) و رو به حبیب دهقان نسب می گوید:<<کوچیکت ام حبیب جان!>>بعد به اتاق گریم می رود . ما هم که عکس های گریم متفاوت او را دیده بودیم برای کنجکاوی به اتاق گریم می رویم.الناز شاکر دوست روی میز داخل اتاق به حالت چهار زانو نشسته و با گریم و لباس صحنه.همان طور که با حامد بهداد صحبت می کند. فیلم نامه و دیالوگ هایش را هم می خواند.----------------------------------------------------------------------------------------بابک حمیدیان و بهداد بسیار صمیمی و گرم یکدیگر را بغل می کنند و مشغول صحبت می شوند........ بهداد به همسر بابک حمیدیان می گوید:((خانم کمتر می بینیم تان!))-----------------------------------------------------------------------------------------بهداد پشت دوربینجعبه شیرینی در سالن پخش می شود.افسانه ناصری از عوامل می خواهد به او هم تعارف کنند. با این که فضای داخل اتاق بسیار شلوغ شده/فیلم برداری شروع می شود. قرار است در این صحنه حبیب دهقان نسب. قصاص قاتل دخترش را از قاضی تقاضا کند. محمد رحمانی(کارگردان فیلم) هنگام فیلمبرداری در گوشه ای آرام وساکت ایستاده و با اشاره هنروران را هدایت می کند. گاهی گریم شان را تغییر می دهد و بالاخره پس از پایان بازی شان با گفتن عالی بود و ماشاا... آن ها را حمایت میکند.--------------------------------------------------------------------------------------------موبایل بهداد مرتب زنگ می خورد و او هم زمان در حال مدیریت چند کاراست. با بعضی تلفن ها به هیجان می آید و با بعضی دیگر/که انگار اخبار خوشی را به او نمی رساند. به شدت عصبی می شود. او مدام راهروی آن طبقه را می رود و می آید. به افراد حاضر در ان جا چیزی را گوشزد می کند و کاملا محیط را زیر نظر دارد.---------------------------------------------------------------------------------------------خداحافظی پایانی پورسرخ با گروهپوریا پورسرخ که قرار بود ساعت ۴ سر صحنه بیاید با دو ساعت تاخیر و به قول خودش برای صرف شام آخر پیدایش می شود! او با کت چرم و کوله پشتی قهوه ای رنگ اش خیلی پر سر و صدا می آید و در بدو ورود با ما احوالپرسی می کند. کنار حامد بهداد و الناز شاکردوست می رود و با هم صحبت می کنند. بعد از اتمام صحبت اش با آنها ما برای پرسیدن چند سوال به کنار او می رویم و علت عدم حضورش را در سکانس پایانی فیلم جویا می شویم. می گوید:(( اتفاقا قرار بود در ۲ سکانس بازی کنم- چون حضور من تفاوت چندانی ایجاد نمی کرد " خواهش کردم تا نباشم و تنها به خاطر این که شب آخر را در کنار گروه بگذرانم به اینجا آمدم.)) او درباره اولین تجربه خود با این کارگردان توضیح داد:<<من به مسافرت رفته بودم و پس از بازگشت کار به من پیشنهاد شد و فیلم نامه را خواندم. برای نقش دکتری که همسر یک وکیل و بسیار هم روشنفکر است. انتخاب شده بودم. ابتدا دلهره داشتم اما پس از صحبت با آقای اطیابی و رحمانی و همین طور مشورت با حامد بهداد و الناز شاکردوست آن را پذیرفتم. ضمن این که غیر از عوامل جلوی دوربین با افراد پشت صحنه مثل صدابردار(بابک اخوان)- فیلم بردار(حسن کریمی) گریمور و... قبلا کار کرده بودم و این موضوع استرس ام را از بین برد>>.--------------------------------------------------------------------------------------------------این خودشه...!در اتاق گریم که کتابخانه ای به اندازه در و دیوارها دور تا دورش را پوشانده . شلوغ است و هر چیزی که بخواهید در آن پیدا می شود. پوریا همراه با امیر عابدی و بابک حمیدیان مشغول صحبت راجع به مسائل کاری هستند و این طرف الناز شاکردوست با موبایل مشغول آدرس دادن به پشت خطی خود است. لحظاتی بعد میهمانان او که جمعیت کمی هم نیستند. از سر پرستار بیمارستانی برادرش (علی) آن جا بستری بوده ـ تا دیگر دوستان اش وارد می شوند که سکانس پایانی بازی او را از نزدیک مشاهده کنند. شاکردوست تک تک بازیگرانی که در اتاق هستند را به دوستان اش معرفی می کند و در مورد نحوه انتخاب لوکیشن حرف می زند و می گوید: <<از ظهر برای ضبط یک پلان آمده ایم که هنوز به اتمام نرسیده است.>> این بار صحنه حضورعماد(حامد بهداد) با <<خانم سیما دلارام>>(شاکردوست)گرفته می شود.بهداد روی صندلی نشسته و شاکردوست نیز کنار او. با این که کفش بهداد در دوربین معلوم نمی شود ولی با حساسیت زیاد می خواهد که آن را عوض کند و دمپایی بپوشد تا حس یک زندانی واقعی را داشته باشد. حسن کریمی(فیلم بردار) به او می گوید: ((پیراهن ات مناسب نیست!)) به همین دلیل تصمیم می گیرند او لباس دیگری بپوشد. به گزینه های مختلفی فکر می کنند تا این که شاکردوست پیشنهاد میدهد:<<بهتر نیست یک پیراهن مردانه بپوشی؟>> گروه پیراهن مردانه راه راهی می اورند و شاکردوست با دیدن آن می گوید:<<این خودشه!>> پورسرخ و حمیدیان کنار هم نشسته اند. البته حمیدیان کمی معذب نشسته چون صندلی اش خراب است! اما با این حال بازی حامد بهداد را با دقت دنبال می کند. بهداد در این پلان فقط بازی با نگاه اش دارد و آن قدر این صحنه را دیدنی و تاثیر گذار بازی می کند که حمیدیان از آن طرف اتاق خیلی آهسته رو به او می گوید:<<جونم!>> گرچه که ما شنیدیم ـ وقتی از اتاق خارج می شدیم از ابراز احساسات اش پرسیدیم و او گفت:<<من برای دوستان ام که آن قدر خوب بازی میکنند. بغض می کنم و خیلی دوست شان دارم>>.-------------------------------------------------------------------------------------------------((رضا عطاران)) یکی دیگر از میهمانانی است که بنا به دعوت تهیه کننده برای دیدن سکانس پایانی فیلم به جمع گروه پیوسته . عطاران با یک شلوار شش جیب و پولوور قرمز و کلاهی که تقریبا همیشه به سر دارد . به همه سلام می کند و در کنار سایرین حاضر در سالن می ایستد.---------------------------------------------------------------------------------------------------تماشاگر را میخکوب می کنم!به سراغ حامد بهداد می رویم و از او درباره نحوه حضورش در این فیلم می پرسیم...<<قبلا به من پیشنهاد بازی در این فیلم داده شده بود. وقتی سر فیلمبرداری شبانه روز بودم فیلمنامه بدستم رسید. از آن بدم نیامد ـبعد هم راجع به مسائل مالی صحبت کردیم که به توافق رسیدیم.>> او می گوید:<<در تمام فیلم هایی که بازی می کنم وسواس به خرج می دهم. ولی در این کار احساس مسئولیت بیشتری می کنم. در همه جا و همه ی سکانس ها سعی میکنم حضور داشته باشم. شاید بعضی ها بگویند حامد دخالت میکند! اما همه این ها به خاطر اهمیتی است که برای دلخون قائل ام.>> بهداد فقط از یک نفر تشکر می کند و فکر می کند که در یک لحظه بازی اش احتیاج به یک فوت کوزه گری داشته که به حبیب رضایی تلفن زده و از او برای بازی اش کمک خواسته است. برای ما که باور چنین کاری سخت بود. این نشان می دهد که بعد از این همه سال هنوز هم هنرپیشگی برایش عشق است و سعی می کند آن را با رفتار درست نگه دارد. او در این فیلم نقش مردی را ایفا می کند که با خیانت همسرش مواجه می شود و او را به قتل می رساند. او می گوید:<<این نقش برای من کاملا ملموس است. ضمن این که این کار را فقط به خاطر ذائقه مردم و مخاطب عام قبول کردم و لاغیر!>> بهداد معتقد است که دلخون به خاطر پورسرخ و شاکردوست تماشاگر را به سالن سینما می کشاند. اما او هم آن ها را در صندلی میخ کوب می کند. ساعت حوالی ۹ را نشان می دهد و جمعیت در راهرو پراکنده هستند... ما قصد رفتن می کنیم و با این که آقای اطیابی خیلی اصرار دارند شام خداحافظی را در کنار گروه باشیم. ار آن ها تشکر کرده و مجتمع را ترک می کنیم.-------------------------------------------------------------------------------------------------گریم راضی/ لباس ناراضیمهین نویدی(گریمور) در حالی که به گریم بهداد نظارت دارد از او تعریف می کند و می گوید:<<تو همیشه بهترین هستی!>> کنار چوب رختی لباس های اعضای گروه> امیر عابدی (عکاس فیلم) نشسته و عکس های فیلم را در لپ تاب اش به الناز شاکردوست نشان می دهد . او گاهی نظر می دهد و گاهی هم بهداد را صدا می کند تا عکس هایش را ببیند. گریم حامد تمام می شود و می خواهد لباس مناسب را انتخاب کند و از تی شرتی که به تن دارد ناراضی است. می گوید:<< با این تی شرت حسی که به نقش ام بخورد را ندارم.>> همراه یکی از اعضای گروه ـ چند تی شرت و بلوز را امتحان و خودش را جلو آینه نگاه می کند . در نهایت یک تی شرت مشکی که روی آن چاپ سفیدی است را می پوشد. پس از آن وارد اتاق دادگاه می شود و با مسوولین حوزه هنری که برای دیدن به پشت صحنه آمده اند. سلام می کند. در همین لحظه <<بابک حمیدیان>> به همراه همسر خود با یک جعبه شیرینی وارد میشوند . از حضور او بسیار تعجب می کنیم. البته بعدا متوجه می شویم برادر او <<سیامک حمیدیان>> از عوامل صحنه است و به دلیل شب آخر فیلمبرداری از بابک دعوت کرده تا به پشت صحنه بیاید...

 

دسته ها : دل خون
پنج شنبه پنجم 10 1387
X